• دوشنبه 8 اردیبهشت 1404
  • 00:47
فوتبال، فوتسال
1404/2/7 - 15:54
62221

داستان قهرمانی بلکبرن در لیگ برتر؛ همه چیز با یک رؤیا شروع شد: بزرگ فکر کن

طرفداری | بلکبرن راورز در دهه‌ی گذشته در دسته‌ی دوم فوتبال انگلیس، یعنی چمپیونشیپ، روزگار گذرانده‌ است. اما وضعیت فعلی، چیزی از داستان هفت سال شگفت‌انگیز در تاریخ این باشگاه کوچک اهل لنکاشر نمی‌گوید؛ سال‌هایی که طی آن‌ها، رؤیاها به واقعیت بدل شدند و قهرمانی‌ای به دست آمد که هنوز...

طرفداری | بلکبرن راورز در دهه‌ی گذشته در دسته‌ی دوم فوتبال انگلیس، یعنی چمپیونشیپ، روزگار گذرانده‌ است. اما وضعیت فعلی، چیزی از داستان هفت سال شگفت‌انگیز در تاریخ این باشگاه کوچک اهل لنکاشر نمی‌گوید؛ سال‌هایی که طی آن‌ها، رؤیاها به واقعیت بدل شدند و قهرمانی‌ای به دست آمد که هنوز هم در حافظه‌ی فوتبال انگلستان زنده است. ۳۰ سالی از آن قهرمانی ناباورانه و یگانه می‌گذرد.

همه‌چیز با یک رؤیا شروع شد. «بزرگ فکر کن»، این شعار او بود. بلندپروازی‌ای داشت؛ تا خود ستاره‌ها.

بی‌پروا دل به آسمان زد و ستاره‌ها را نشانه گرفت، جایی که رؤیاها جا دارند و بی‌هیچ تردیدی، جسورانه، سقف آسمان را لمس کرد.

جک واکر، یک کسب‌وکار خانوادگی کوچک را در اختیار داشت و از دل آن، امپراتوری‌ عظیمی ساخت. وقتی در سال ۱۹۸۹، شرکت «واکر استیل» را فروخت، بیش از ۵۰ شعبه در سراسر کشور داشت. ارزش فروش؟ سیصد و سی میلیون پوند. در آن زمان، این بزرگ‌ترین معامله‌ی تاریخ بریتانیا برای یک شرکت خصوصی بود.

اما واکر هنوز با دنیا کاری داشت. در سال ۱۹۹۱، او چیزی را خرید که از کودکی به آن دل بسته بود: باشگاه «بلکبرن راورز Blackburn Rovers». تیمی که از سال ۱۹۴۶ در استادیوم‌های سرد و بارانی دنبال کرده بود، حالا در دستان و اختیار او قرار داشت. او باور داشت این تیم، شایسته‌ی چیزی بزرگ‌تر است. باور داشت بلکبرن، می‌تواند بهترین تیم کشور باشد.

واکر دست به کار شد.

در آن زمان، بلکبرن در دسته‌ی دوم دست‌وپا می‌زد و فصل قبلش را با زحمت از سقوط گریخته بود. در اکتبر ۹۱، دان مکی از پست مربیگری اخراج شد. حالا نوبت پیدا کردن کسی بود با چشم‌انداز، با شهامت، و دانشی که بتواند تیم را از دل تاریکی، تا قله‌ی قهرمانی بالا ببرد. و جک واکر با قلبی پر از اشتیاق و ذهنی سرشار از ایمان، قدم در راه گذاشت.

حالا جست‌وجو برای یافتن مربی‌ای با دیدگاه و درایت کافی برای رساندن تیم تا قهرمانی آغاز شده بود.

در بهت و حیرت همگان، کنی دالگلیش اسطوره‌ی لیورپول و قهرمان محبوب تمامی مرسی‌ساید از بازنشستگی درآمد و نقش مربی تیم را برعهده گرفت.

اینک بلکبرن در مسیر تبدیل رؤیای واکر به واقعیت قرار گرفته بود. بقیه، حکایت از شیرین‌ترین قصه‌هایی است که مادر و پدر، یا مادربزرگ و پدربزرگ دوست‌داشتنی شما در گوش‌هایتان زمزمه کرده‌اند.

شیرینی داستان بلکبرن از اعجابش نمی‌کاهد. قصه‌ای از آن دست که زمان را متوقف می‌کند. روایتی سرشار از حیرت و حقیقت؛ افسانه نبود اما افسانه‌گون بود.

انگار از دلِ خیال آمده بود و بی‌رحمانه زیبا بود. قصه‌ای که حس شد، نفسی داد، و در دل‌ها جا ماند. داستانی از جنس جسارت؛ چیزی که شاید سال‌ها بعد با قهرمانی لسترسیتی تکرار شد ولی در دوران خودش بی‌همتا بود.

امیرحسین صدر

آوریل ۲۰۲۵

زمانی که جک واکر باشگاه بلکبرن را خرید، راورز تیمی فراموش‌شده و گمنام، اسیر و گرفتار در دسته‌ی دوم، مشغول دست‌وپا زدن بود، درحالی‌که واکر حتی پیش از خرید رسمی، چند باری باشگاه را از نظر مالی نجات داده بود، سپس طی تنها پنج سال، به مقام قهرمانی لیگ برتر و انگلستان دست یافت.

با رهبری کنی دالگلیش، پیشروی آن‌ها با گل‌های جوانانی چون آلن شیرر و کریس ساتن آغاز شد. بلکبرن کوچک، همان‌طور که شیرر گفته بود: «آمد و در برابر منچستریونایتد بزرگ ایستاد.»

و در آخرین روزی که پر بود از دلهره و هیجان و لحظات نفس‌گیر، این بلکبرن کوچک بود که در برابر فرگوسن و یونایتد بزرگ به موفقیتی یگانه چنگ زد.

آن هم فقط با یک امتیاز اختلاف. برای بلکبرن، همان یک امتیاز کافی بود. تاریخ به آن‌ها لبخند زد.

تعاریف از بلکبرن را اغراق‌آمیز و مبالغه به حساب نیاورید. در دوران قدرت بی‌مهار یونایتد و ثروت سرشار محبوب‌ترین تیم جهان در آن دوران و مبالغی که صرف تیم خود، که بیش از راورز بود، کرده بودند، تعاریف را توجیه و عظمت فتح و ظفری که داشتند را برجسته می‌کند.

مهره‌های کلیدی؛ دالگلیش، شیرر و ساتن

تیم کنی دالگلیش، با آن آرایش کلاسیک ۴-۴-۲ وارد میدان می‌شد، اما نه از آن مدل‌هایی که منچستریونایتد با گوش‌های جسور و بازی ترکیبی فریبنده به نمایش می‌گذاشت.

بلکبرنِ دالگلیش تیمی سخت‌کوش بود، جنگنده تا مغز استخوان. در کناره‌ها، گرچه زیبایی فنی داشت، اما این تیم از درون، یک نیروی تسلیم‌ناپذیر داشت؛ تیمی که می‌خواست قهرمان باشد، و شد.

ستارگان کلیدی در این سمفونی فوتبال، نام‌هایی نه چندان مشهور بودند که اسم و رسمی به هم زدند.

تیم فلاورز، غولی در چارچوب دروازه. کالین هندری، اسکاتلندی کم‌ادعایی که بعدها با رنجرز سه‌گانه گرفت. گریم لو سو، مدافعی خوش‌تکنیک که بیشتر به یک بازی‌ساز شباهت داشت. دیوید بیتی، هافبک محکم و خشن دفاعی و تیم شروود، همان تیم شروودی که در آن فصل حتی خرید زیدان را منتفی کرده بود.

اما قلب تپنده‌ی این تیم، زوج مرگبار خط حمله‌اش بود: آلن شیرر و کریس ساتن. «SAS» لقبی بود که به آن‌ها داده بودند؛ چون کاریزما و آتش گلزنی‌شان مانند عملیات ویژه، دفاع‌ها و سدها را نابود می‌کرد. شیرر در آن فصل با ۳۴ گل آقای گل شد، اولین از سه کفش طلای پیاپی‌اش. ساتن هم با ۱۵ گل، شریک جرمش در نابودی خطوط دفاعی بود.

جالب اینجاست آن‌ها با هم روی ۱۳ گل هم همکاری مستقیم داشتند، رکوردی تاریخی که تا سال‌ها پابرجا ماند تا اینکه هری کین و سون هیونگ-مین در ۲۰۲۰/۲۱ آن را شکستند. اما همچنان رکورد SAS در تیمی که به مقام قهرمانی رسیده، پابرجاست؛ هیچ زوجی در طول تاریخ که جامی را به دست آورده، تا این حد مؤثر نبوده‌اند.

واکر ثروت شخصی‌اش را صرف ساختن تیمی بزرگ کرد؛ تیمی که در تابستان پیش از نخستین فصل حضور در لیگ برتر، با پرداخت ۳.۵ میلیون پوند، آلن شیررِ جوان و بااستعداد را از ساوتهمپتون به خدمت گرفت؛ بازیکنی که پیشنهاد منچستریونایتد را رد کرد و به فرگوسن «نه» گفت تا به پروژه‌ی واکر بپیوندد.

شیرر، نیمی از فصل اول را به دلیل مصدومیت از دست داد، اما در همان مدت کم، ۱۶ گل در ۲۱ بازی به ثمر رساند. فصل بعد، او با آمادگی کامل برگشت و ۳۱ گل در لیگ زد تا عنوان بازیکن سال نویسندگان فوتبال را کسب کند. ولی اوج درخششش در فصل ۹۵-۱۹۹۴ بود؛ زمانی که با کریس ساتن خط حمله‌ی مرگباری تشکیل داد. شیرر ۳۴ گل زد و بلکبرن را پس از ۸۱ سال، به قهرمانی لیگ برتر رساند.

زوج زهردار و کشنده SAS؛ آلن شیرر و کریس ساتن

آلن شیرر نه‌تنها یکی از خطرناک‌ترین مهاجمان زمانه‌اش بود، بلکه با آن قدرت، دقت و بی‌رحمی در محوطه‌ی جریمه و خارج از آن، تصویری ابدی از یک تمام‌کننده‌ی با کلاس جهانی به‌جا گذاشت. شیرر در آن دوران، تجسم «شماره ۹» رؤیایی همه بود؛ بازیکنی که در فوتبال امروزه نیز قادر بود در خدمت هر تیمی انجام وظیفه کند.

کریس ساتن، با رکورد ۵ میلیون پوند از نوریچ آمده بود، به‌خوبی جواب اعتماد را داد. این دو، زیر نظر کنی دالگلیش با بلکبرن فوتبالی تهاجمی و چشم‌نواز ارائه می‌کردند. وینگرهایی چون استوارت ریپلی و جیسون ویلکاکس، توپ‌هایی طلایی برای “SAS” ارسال می‌کردند و هر دو محبت آن‌ها را بی‌اجر نمی‌گذاشتند. بلکبرن فصل را با ۸۰ گل زده به پایان رساند.

روز قضاوت؛ آخرین روز، آخرین بازی، آخرین ثانیه‌ها

تعیین قهرمانی به روز آخر کشید.

تابلوهای تبلیغاتی با نقش‌ونگارهای پرزرق‌وبرق و برندهایی چون سگا (Sega)، کامپیوترهای گاردنر (Gardner Computers) و لوکوزاید (Lucozade) حاشیه‌ی زمین را پوشانده بودند. رادیوهای ترانزیستوری در دستان تماشاگرانی که جمعیتی حدود بیش از چهل هزار نفر را شکل می‌دادند، پراکنده بودند؛ تماشاچیانی که لحظه‌ای آرامش نداشتند و با ‌احساس و شور و سرشار از هیجان، همه‌چیز را دنبال می‌کردند، چرا که می‌دانستند شاهد چه روز بزرگی هستند.

تیمی با پیراهن آبی و سفید، مزین به لوگوی آبجوهای مک‌ایوان (McEwan’s Lager)، قدم به زمین گذاشته تا مهم‌ترین بازی تاریخ فوتبال باشگاه را انجام دهد.

دهه‌ی نود میلادی در اوج شکوه خود بود و رمانس فوتبال داخلی در آستانه‌ی پایان فصلی دیگر. اما در واپسین روز لیگ برتر، ۳۰ سال پیش از این، بلکبرن راورز کاری کرد که آن شور و شوق هواداران فراموش‌نشدنی بماند. تیمی که تحت فشار سنگین، معجزه کرد و یونایتد قدرتمند دوران فرگوسن را دست خالی گذاشت.

چهاردهم می ۱۹۹۵، در آنفیلدی آفتابی و لبریز از تماشاگر، کنی دالگلیش به آنفیلد بازگشته بود. سورئال بود. او در نیمکت تیم مهمان نشسته بود. شاید سرنوشت اینگونه مقدر کرده بود تا دالگلیش و شاگردانش با لبخند مقابل دوربین‌ها در آنفیلد بایستند؛ معبدی که «کینگ کنی» را می‌پرستید!

در روز پایانی، دالگلیش به آنفیلد، خانه قدیمی‌اش برگشت

با نگاهی به آن روز سرمستِ سرشار از شادی و درام، هنوز هم وقایعش آدمی را مسحور می‌کند. روزی که بلکبرن راورز باید یا لیورپول را در آنفیلد شکست می‌داد تا نخستین قهرمانی لیگ خود در ۸۱ سال گذشته را به‌دست می‌آورد، یا امیدوار می‌ماند که منچستریونایتد در برابر وستهم لغزشی داشته باشد.

بار دیگر آلن شیرر، برترین گلزن تاریخ لیگ برتر، با خونسردی همیشگی‌اش قفل بازی را گشود، اما سرنوشت جور دیگری نوشته شده بود؛ آن‌ها مجبور شدند تا پایان، دل به توقف یونایتد ببندند.

در دقایق آخر، لرزشی در جان هواداران افتاده بود؛ دست‌ها به دهان، گوش‌ها به رادیو، منتظر آن خبرِ دیرهنگام و مبهم که از ورزشگاه دیگری باید می‌رسید.

تساوی ۱-۱ وستهم برابر شیاطین سرخ، قهرمانی را برای راورز به ارمغان آورد و دالگلیش پس از تام واتسون با ساندرلند و لیورپول، هربرت چاپمن با هادرزفیلد و آرسنال، برایان کلاف با دربی کانتی و ناتینگهام فارست، به چهارمین مربی تبدیل شد که با دو تیم لیورپول و بلکبرن راورز به قهرمانی انگلستان دست یافته است.

فرگوسن - منچستریونایتد - 1995
وقتی که فرگوسن و یونایتد در روز آخر، دست خالی ماندند

قهرمانی بلکبرن، امروزه به‌مثابه‌ی صاعقه‌ای از آسمان آبی و آفتابی تعبیر می‌شود. اما واقعیت چیز دیگری بود؛

داستانِ موفقیت بلکبرن سال‌ها در سکوت نوشته شده بود. تیمی که به‌مرور، سقف شیشه‌ای فوتبال انگلیس را شکست، سلسله‌مراتب پذیرفته‌شده را زیر سؤال برد و با اقتدار به قلب میدان زد.

ایوود پارک به دژی تسخیرناپذیر بدل شد و تیمی که در سال ۱۹۹۱ در رده‌ی نوزدهم دسته‌ی دوم تنها با معجزه از سقوط گریخته بود، یک سال بعد به لیگ برتر صعود کرد؛ صعودی همچون گردباد.

بلکبرن، یکی از بنیان‌گذاران لیگ فوتبال انگلستان، همواره به اخلاق کاری خستگی‌ناپذیر و عمل‌گرایی نابش افتخار کرده است. و در آن روز بزرگ، درست در برابر چشمان تاریخ، پاداش تمام تلاش‌هایش را گرفت.

هرچند بلکبرن در پایان روز، ۲-۱ مغلوب لیورپولی شد که نام‌هایی چون استیو مک‌منمن، رابی فاولر و جان بارنز را در ترکیبش داشت؛ اما آن شکست نفس‌گیر اما کوچک و بی‌اثر، بزرگ‌ترین لحظه‌ی تاریخ باشگاه را رقم زد؛ لحظه‌ای که حالا، پس از ۱۵۰ سال از تأسیس باشگاه، هنوز هم چون نگینی بر تارک افتخارات بلکبرن می‌درخشد. شکستی که طعم پیروزی داشت؛ فصلی که با عشق آغاز شد و با جاودانگی پایان یافت.

کنی دالگلیش - تیم شروود - جام قهرمانی لیگ برتر
دالگلیش با کاپیتان شروود و جام قهرمانی لیگ برتر در آنفیلد

رشد و صعود بلکبرن

تفکر و تأمل بر مسیر رشد بلکبرن راورز در اوایل دهه ۹۰ میلادی، تصویری از تیمی را ترسیم می‌کند که با صبر و تلاش پیوسته، گام‌به‌گام به تعالی نزدیک شد. تنها کافی‌ست نگاهی به بهبود تفاضل گل‌هایشان بیندازیم؛ از ۲۲ به ۴۱، آن‌هم در عرض فقط سه فصل. تیمی که کاستی‌هایش را شناخت و با عزمی راسخ به اصلاح آن‌ها پرداخت و در این مسیر به موفقیت دست یافت.

با این حال، هنوز هم برای بسیاری که با تاریخ قهرمانان لیگ برتر انگلیس آشنایی عمیقی ندارند، شنیدن نام «بلکبرن راورز» به‌عنوان ترسناک‌ترین و بهترین تیم کشور، حس غریبی ایجاد می‌کند؛ انگار باورش دشوار است که تیمی از شهر کوچک لانکاشر روزی بر قله‌ی فوتبال انگلستان ایستاده بود.

و جای تعجب نیست، درست پیش از دستیابی و فتح قله، فصلی طاقت‌فرسا و نفس‌گیر را پشت سر گذراندند.

فصلی که با ۲۷ پیروزی، ۸ تساوی، ۷ شکست، ۸۰ گل زده و ایستادن بر سر راه منچستریونایتدی که در آستانه‌ی سومین قهرمانی پیاپی بود، همراه شد.

بلکبرن این شاهکار را در قالب تقویم فرساینده‌ی ۴۲ بازی فصل انجام داد؛ فرمی که امروز دیگر به خاطره‌ای دور بدل شده است.

جالب اینکه بلکبرن در هر دو بازی فصل، مغلوب منچستری شد که اصلی‌ترین رقیبشان بود: یک بار با نتیجه‌ی ۴-۲ و بار دیگر ۱-۰ در آغاز سال نو اما تیم دلگرم و مصمم دالگلیش هرگز از مسیر خود منحرف نشد. آن‌ها اهدافشان را گم نکردند و تا پایان، چراغ امید و مبارزه را روشن نگه داشتند.

با آنکه در آن روز به‌یادماندنی، زمین مسابقه مملو از جوانی پرشور و استعدادی بیکران بود، تنها یک مرد بود که چون کوهی استوار، فراتر از دیگران ایستاده بود؛ و آن هنگام که صدای معمول سوت پایان در میان انفجارِ شور و شادی هواداران گم شد، نام او به‌عنوان نماد درخشان‌ترین دوران باشگاه در تاریخ و در برابر ایوود پارک حک شد.

او کسی نبود جز جک واکر فقید.

نام جک واکر امروز با افتخار در قلب هر هوادار بلکبرن می‌تپد؛ نه تنها به‌خاطر آنچه که به باشگاه داد، بلکه به‌خاطر ایمان، باور، بینش و جان و دلی که برای تیم محبوب خود گذاشت.

آلن شیرر، جک واکر و جام قهرمانی لیگ برتر

او فقط سرمایه‌گذاری نبود که برای رسیدن به جام، چک بکشد. او عاشق بود. پیشرو بود. و از زمان خود جلوتر.

واکر، در طول سال‌ها، نزدیک به ۹۷ میلیون پوند از ثروت شخصی‌اش را وقف باشگاهی کرد که برایش چیزی فراتر از یک تیم فوتبال بود. او در تمام جزئیات دخیل بود، بازی‌ها را دنبال می‌کرد، و در بن‌مایه و تصمیم‌گیری‌های مهم باشگاه حضور داشت. ولی بزرگ‌ترین ویژگی‌اش همان ایمان بی‌چون‌وچرایش به موفقیت تیمی بود که با عشق ساخته بود.

گفته می‌شود وقتی فرصت خرید بازیکن بزرگی چون زین‌الدین زیدان پیش آمد، واکر با نگاهی جدی و لحنی محکم گفته بود: «نه، ما تیم شروود را داریم!»

به‌طور حتم، تصمیمی غیرمعمول بود، شکی نیست، زیدان، بهترین بازیکنان جهان، اما چه کسی می‌تواند شجاعت مردی را زیر سؤال ببرد که رؤیای قهرمانی را به حقیقت بدل کرد؟

غروب و نزول راورز

بلکبرن راورز، تیمی است که حتی از بسیاری از تیم‌های پرافتخار انگلیس قدمت بیشتری دارد، توسط مدیر مدرسه و همت مؤسسش، جان لوئیس، پایه‌گذاری شد. باشگاهی که اوج شکوه خود را در بازه‌ای فشرده و کوتاه تجربه کرد؛

زمانی که برخلاف امروز، کمک‌های مالی سرسام‌آور نه رایج بود و نه ضرورت محض. در حقیقت، اگرچه جک واکر با دقت و وسواس امپراتوری‌اش را بنا نهاد،

اما آن‌گونه که به نظر می‌رسد، پس از فتح لیگ برتر در آن فصل رؤیایی، این باشگاه شمال غرب انگلستان، نتوانست از طلایی‌ترین لحظه‌اش پلی به سوی آینده بسازد.

دلایل افول بلکبرن تا سال‌های اخیر، متعدد و پیچیده‌اند. نقل‌وانتقالات ضعیف پس از قهرمانی، بی‌ثباتی مداوم در سطح مدیریت و بازیکنان، نبود نقشه‌ای روشن برای ادامه مسیر، افزایش رقابت‌های مالی و سایر چالش‌ها و ناتوانی در بهره‌برداری از جایگاه تازه به‌دست‌آمده در فوتبال انگلیس، همگی دست به دست دادند تا این باشگاه فعال و پرتلاش، خودش به مانعی برای صعود و پیشرفت خودش بدل شود.

بلکبرن، شاید در یک عصر درخشید، اما نداشتن افقی پایدار برای آینده، باعث شد آن نور آرام‌آرام فروکش کند، و در میان خاطرات شیرین و حسرت‌آلود، آن فصل در ذهن هواداران، به‌سان رؤیایی کوتاه اما پرهیاهو و فراموش‌نشدنی باقی مانده است.

اگر موفقیت تاریخی بلکبرن در لیگ یک درس به آن‌ها و بقیه داده باشد، آن درس «اهمیت ثبات» بود. شاید بزرگ‌ترین ناکامی آن‌ها نیز دقیقاً در همین نکته نهفته باشد: آن‌ها نمی‌دانستند بعد از برآورده شدن آرزویشان و رسیدن به قله چه کنند.

هیچ حرکت بعدی‌ای تعریف نشده بود. کنی دالگلیش جای خود را به ری هارفورد داد و قرار گرفتن در رده هفتم لیگ در سال ۱۹۹۶، همراه با نمایش ضعیف در لیگ قهرمانان اروپا، آغازگر دوران پرتلاطمی شد که باشگاه هرگز نتوانست به‌طور کامل از آن رهایی یابد.

از آن روز قهرمانی تا به امروز، بیشتر شاهد نزول و افت و سقوط بوده‌ایم؛ سقوط امپراتوری که هرگز فرصتی برای استقرار و تحکیم موقعیت خود پیدا نکرد و مانند دودمانی بعد از به قدرت رسیدن، ناگهان کنترل اوضاع را از دست داد و به سرعت منقرض شد و به تاریخ پیوست.

در پایان بلکبرن به چمپیونشیپ تنزل یافت.

لیگی که بلکبرن باور دارد متعلق به آن نیست. امروز باشگاه در اختیار مالکان هندی ونکیز است، گروهی که بارها و بارها با مدیریت ضعیف و نبود گفت‌وگوی مؤثر با هواداران، اعتماد آن‌ها را از دست داده‌اند؛ مالکیتی که بهترین توصیف آن در مستند افشاگرانه «سقوط بلکبرن راورز» اثر ریشی سیکا آمده است.

در سال ۲۰۰۲، بلکبرن توانست با گریم سونس، دیگر اسطورۀ لیورپول قهرمان لیک کاپ شود

میان دوران طلایی قهرمانی در لیگ و روزگار پرنوسان امروز، دوره‌ای از موفقیت نسبی نیز رقم خورد: گریم سونس آن‌ها را به قهرمانی جام اتحادیه ۲۰۰۲ رساند و مارک هیوز با چهار صعود به رقابت‌های اروپایی در شش سال، امیدهای تازه‌ای به باشگاه داد.

اما حتی در آن روزها نیز بسیار محسوس بود، شور و توان برای جهشی دیگر، مانند سرمایه‌شان، به پایان رسیده است.

امروز حتی وفادارترین هواداران راورز هم به‌سختی می‌توانند رؤیای بازگشتی مشابه دوران طلایی واکر را در سر بپرورانند. از آن زمان تاکنون، آن دوران نه تنها به‌عنوان معیار بلندپروازانه‌ای از شکوه و افتخار باقی مانده، بلکه یادآوری تلخی از غروبی دردناک است؛ شمشیری دولبه، اگر بخواهم با صداقت ابراز کنم.

مرگ جک واکر و آینده

همه می‌دانیم وقتی در اوج قرار دارید، تنها یک راه باقی می‌ماند و آن سقوط است.

پس از قهرمانی در لیگ، کنی دالگلیش نقش خود را در باشگاه تغییر داد و از سمت سرمربی به مدیر فوتبال تبدیل شد و‌ دستیار سابق او، ری هارفورد، هدایت تیم را بر عهده گرفت.

بلکبرن در بیشتر فصل ۹۶-۱۹۹۵ در نیمه پایینی جدول قرار داشت و با کسب تنها چهار امتیاز از حضور در لیگ قهرمانان اروپا، از این رقابت‌ها کنار رفت. هارفورد در اکتبر ۱۹۹۶ پس از شروع ضعیف فصل از باشگاه جدا شد و تونی پارکز جای او را گرفت و موفق شد بلکبرن را از سقوط نجات دهد.

پس از پارکز، روی هاجسون که بعدها مربیگری لیورپول و انگلستان را به دست آورد، به عنوان سرمربی جدید معرفی شد و تیم را به مقام ششمی در لیگ برتر رساند. اما در فصل بعد، هاجسون در ماه دسامبر اخراج شد و بلکبرن تحت هدایت برایان کید، چهره معروف منچستریونایتد، با سقوط به دسته پایین‌تر روبه‌رو شد.

مرگ واکر، پدر و هوادار وفادار بلکبرن، ضربۀ سختی بود

متأسفانه جک واکر در سال ۲۰۰۰ بر اثر سرطان در سن ۷۱ سالگی درگذشت. با این حال، به شکلی نمادین، بلکبرن به احترام روح پدر تیم در همان فصل ۲۰۰۰/۰۱ به لیگ برتر صعود کرد.

باشگاه پس از آن با فراز و فرودهای زیادی روبه‌رو شد. در سال ۲۰۱۰، شرکت هندی وی اچ گروپ باشگاه را به مبلغ ۲۳ میلیون پوند خریداری کرد و به نام ونکی‌های لندن کنترل تیم را در دست گرفت.

در دوره مالکیت ونکی‌ها که تا امروز ادامه دارد، بلکبرن موفقیت زیادی به دست نیاورد و در ماه مه ۲۰۱۷، این تیم به دسته سوم فوتبال انگلیس، یعنی لیگ وان (دسته یکم) سقوط کرد.

این سقوط، فاصله‌ای بسیار زیاد با قهرمانی لیگ برتر تنها ۱۲ سال قبل از آن داشت. با این حال، بلکبرن تنها یک فصل در دسته سوم ماند و موفق شد دوباره به چمپیونشیپ صعود کند. از آن زمان تا امروز باشگاه بلکبرن با نتایج مختلطی روبه‌رو بوده است و تلاش‌های نصف و نیمه به لیگ برتر طبیعتاً ناکام مانده است.

گرچه بازنگری در گذشته، تضمینی برای تغییرات مثبت نیست، اما نمی‌توان انکار کرد گاهی «درنگ» و «بازنگری» می‌تواند راهگشا باشد. شعار باشگاه گواهی بر همین حقیقت است، شعاری که هنوز الهام‌بخش است. Arte et Labore شاید تنها با تکیه بر «مهارت و تلاش»، «هنر و کار سخت» بتوانند دوباره به آن بلندی‌هایی برسند که زمانی با شکوه تمام بر آن ایستاده بودند.

فلسفه‌ای که بر تلاش بی‌وقفه و استفاده از مهارت‌های فردی برای رسیدن به موفقیت تأکید دارد، چه در میادین فوتبال و چه فراتر از آن. خودِ واکر، قهرمان تلاش و دستاوردهای بزرگ، بی‌تردید اگر بود، با غروری وصف‌ناشدنی به آن‌ها می‌نگریست.

مردی که مجسمه‌اش در مقابل ایوود پارک با شال و دستانی به پرواز درآمده با عنوان “بزرگ‌ترین طرفدار راورز” رؤیای پرواز دوباره‌ای را نوید می‌دهد.

قهرمانی بلکبرن در سال ۹۵، سرود پیروزی مردمانی بود که باور داشتند با تلاش و جسارت، می‌توان بر قله ایستاد.

آن تیم بلکبرن واکر و دالگلیش و کسب قهرمانی انگلستان در لیگ برتر، در میان خاطرات طلایی فوتبال انگلیس و اروپا برای همیشه باقی خواهد ماند.

مجسمه جک واکر
جک واکر (۲۰۰۰-۱۹۲۹)؛ وفادارترین هوادار بلکبرن راورز

برچسب ها

دیدگاه ها

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط ورزشیتو در وب سایت منتشر خواهد شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد

اخبار ورزشیتو
اخبار برگزیده