• دوشنبه 30 تیر 1404
  • 00:42
فوتبال، فوتسال
1404/4/29 - 20:07
80784

ویکتور گیوکرش؛ واقعیت یا رؤیایی در امتداد سایه و نور؟

طرفداری | مهاجم سوئدی بیش از آن‌که یک انسان باشد، به میمی زنده تبدیل شده است؛ و دقیقاً همان چیزی‌ست که هواداران می‌خواهند: آماده، کامل و سرو شد...

طرفداری | مهاجم سوئدی بیش از آن‌که یک انسان باشد، به میمی زنده تبدیل شده است؛ و دقیقاً همان چیزی‌ست که هواداران می‌خواهند: آماده، کامل و سرو شده بر سینی نقره‌ای. اما واقعاً، یک رویداد چقدر باید پیش برود تا به واقعیت بدل شود؟

این پرسشی‌ست که نه‌فقط در فوتبال – جایی که هر چیز هم‌زمان در حال وقوع و در عین حال سپری‌شده است – بلکه در زندگی نیز حیاتی به نظر می‌رسد. مبارزه‌ای دائمی میان دروغ و حقیقت. باید آن را به پرسش‌های کوچک‌تری تقسیم کرد: «واقعی» یعنی چه؟ «در حال وقوع» یعنی چه؟ «ویکتور گیوکرش» یعنی چه؟

با تمام این گزارش‌ها و اشتیاق جمعی، حقیقت این است که من هم اطلاعات خاصی از او ندارم، جز دانسته‌های عمومی. تا وقتی که قرارداد رسمی نشود، برایم اهمیتی ندارد. آن لحظه، گیوکرش تنها یکی از چهره‌های حاضر در صحنه‌ای خواهد بود که بی‌وقفه تغییر می‌کند. او باید واقعاً اتفاق بیفتد. اما هنوز نرسیده‌ایم؛ هنوز در تابستان بی‌پایان گیوکرش غوطه‌وریم؛ در اشتیاقی که شبیه یک اثر هنری است، شاید حتی جذاب‌تر از خود فوتبال.

ما این چرخه را می‌شناسیم. هر تابستان، همین است. باید در برابرش مقاومت کرد. باید فریب نخورد. اما این یکی فراتر رفته است. برای دو ماه، ذهن جمعی در حسابی به‌نام GyökeresHereWeGoX غرق شده است؛ جایی که در هر لحظه، عکس‌ها، اخبار، شایعات و امیدها فوران می‌کنند و سپس، مانند طوفانی تابستانی، ناپدید می‌شوند.

هفته گذشته، نقطه اوج بود: یک «خبر انحصاری» که قرار بود مقدمه‌ای باشد بر «خبر انحصاری واقعی‌تر»؛ یک «Here We Go» برای «Here We Go»ی دیگر. تصاویری از خانه‌ای منتشر شد و گفته شد گیوکرش – یا کسی که شبیه او بود – در حال جابجایی وسایلش است. سپس پروازی از استکهلم به بیگین هیل تحت نظر قرار گرفت؛ اسکرین‌شات‌هایی، تحلیل‌هایی، و بعد تکذیب‌هایی از سوی منابع دیگر. صبر کنید! برادرش صفحه رسمی آرسنال را دنبال کرده! معاینه پزشکی؟ بله، برای جمعه‌ای خیالی، فقط بر اساس زمزمه‌هایی بی‌مدرک.

ماجرا به جایی رسیده که پست‌هایی بلند درباره بورس، اقتصاد فوتبال و تأخیر در اعلام رسمی منتشر می‌شود. گیوکرش دیگر انسان نیست؛ یک شوخی است؟ یک پساکنایه؟ اگر هواپیمایی پرواز کند و ما فقط تصور کنیم گیوکرش در آن است – و این تصور، واقعی‌تر از خود واقعیت به نظر برسد – آیا اصلاً مهم است که او در آن هواپیما باشد؟

می‌توان همه این‌ها را نشانه‌ای از مسیر پوچ بشریت دانست یا نشانه‌ای از صنعتی هوشمند، کنترل‌شده و تغذیه‌شده توسط ستاره‌های رسانه‌ای همچون فابریتزیو رومانو و دیگران. اما این، یک آزمایش جمعی است. روان‌شناسان درباره «اثر انتظار» سخن می‌گویند: اینکه انتظار یک رویداد، گاه می‌تواند لذت‌بخش‌تر از خود آن رویداد باشد.

داشتن گیوکرش خوب است. اما رؤیای داشتنش، تصور کردنش، بازسازی ذهنی‌اش بهتر است. این یک سبک زندگی‌ست؛ شبیه فرو کردن چنگال در زانو، فقط برای آن‌که چیزی را حس کنی. اما این احساس – اگرچه نشئه‌آور است – با اضطراب نیز همراه می‌شود؛ اضطرابی که گاه آن‌قدر پررنگ می‌شود که خود واقعیت را از معنا تهی می‌کند.

برخی انگار از همین حالا متقاعد شده‌اند که گیوکرش بازیکنی شکست‌خورده، یا حتی کلاهبردار است. من می‌توانم آمار گل‌هایش مقابل چهار تیم انتهایی لیگ پرتغال را از حفظ بگویم (۴۳.۶ درصد). اهمیتی ندارد که بازیکنان بزرگی مثل هالند نیز مسیر حرفه‌ای‌شان را با زدن گل به تیم‌های ضعیف آغاز کرده‌اند. من دارم درباره چیزی صحبت می‌کنم که هنوز نیامده، اما انگار آمده؛ مثل یک پروژه مفهومی از اندی وارهول به نام «عضلاتِ گل» یا «هیچ چیز واقعی نیست».

اما چرا این انتقال مهم‌تر از سایرین احساس می‌شود؟ به خاطر روایت انسانی‌اش. آیا او می‌تواند جهش بزرگ را انجام دهد؟ آیا بازیکنی که با یک فصل درخشان در چمپیونشیپ مطرح شد، حالا در سطح برتر جایگاهی دارد؟ در مصاحبه‌ با «فرانس فوتبال» از اشتیاق دوران کودکی‌اش می‌گوید؛ از صدای توپ که به تیر دروازه می‌خورد و حس کودکانه‌ای که هنوز در او زنده است.

گیوکرش برای عصر دیجیتال ساخته شده است؛ بی‌علاقه به احساسات و عاشق بدنسازی. صبحانه‌ای جادویی دارد: توت‌فرنگی، بلوبری، انار و دقیقاً سه تخم‌مرغ. او خودش را ضدسیستم معرفی می‌کند، بی‌نیاز از تأیید نهادها. در مصاحبه‌ای می‌گوید:

ماندن در IFK (باشگاه دوران کودکی گیوکرش) مرا متفاوت کرد.

و این جمله را می‌توان به‌راحتی در پادکستی هفت‌ساعته با جو روگان شنید. حضور او در برایتون تنها «یک تجربه خوب» بود، اما بازگشتش به لیگ برتر، فرصتی برای انتقام است. آرسنال به‌زودی میزبان تیم وست‌همِ گراهام پاتر خواهد بود. داستان انتقام شکل گرفته است. ما داریم از خودمان در سوم‌شخص حرف می‌زنیم:

شما هنوز بهترین گیوکرش را ندیده‌اید.

آیا او هم‌رده کین، لواندوفسکی یا هالند است؟ خودش می‌گوید:

رتبه‌بندی سخت است، اما بله، من در آن سطح هستم.

خب، چطور می‌توان نخواست که او را دید؟ از دید فوتبالی، این انتقال دو نکته مهم دارد: اول، آرزویی دیرینه است. آرسنال مدت‌هاست مهاجمی در حد و اندازه لیگ برتر می‌خواهد. ژسوس در گذشته «تقریباً» خوب بود. هاورتز، خوب است، اما انگار شخصیت فرعی یک رمان عاشقانه کلاسیک است. حالا وقت آن است که گلزن دیوانه ۲۷ ساله‌ای را بخرید که القابش «ماشین»، «سایبورگ»، «آدمخوار» و «تراکتور» است. او همان چیزی‌ست که می‌خواستید؛ روی سینی.

نکته دوم؟ پایان‌بخشی. اگر گیوکرش بیاید، این انتقال بدل به رفراندومی برای دوران آرتتا خواهد شد؛ دوران بلاتکلیفی، امید، جاه‌طلبی و پرسش. آیا این پایان خوبی خواهد داشت؟ آیا این پیشرفت است؟ شما زوبیمندی را دارید. مهاجم نیرومند را دارید. پس قهرمانی در لیگ برتر یا حالا، یا هرگز خواهد بود.

فعلاً، ما در بلندترین روز تابستان ایستاده‌ایم؛ یک «Here We Go» که هنوز نرفته. اسکرول کنم؟ یا اجازه دهم رؤیا ادامه پیدا کند؟ نیمه در آفتاب، نیمه در سایه. با بدنی تراشیده و لبخندی امیدوار. هنوز همه‌چیز ممکن است.

به قلم بارنی رونای از گاردین

برچسب ها

دیدگاه ها

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط ورزشیتو در وب سایت منتشر خواهد شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد

اخبار ورزشیتو
اخبار برگزیده