• شنبه 4 مرداد 1404
  • 02:37
فوتبال، فوتسال
1404/5/3 - 02:26
82113

اشتباه نکنید؛ منچستریونایتد بیش از یک مهاجم جدید، به هافبکی جدید نیاز دارد

طرفداری | بحث دربارهٔ فوتبال در سال‌های اخیر به‌ شدت تغییر کرده است؛ حالا تاکتیک‌ها و داده‌ها در مرکز توجه قرار گرفته‌اند. با ا...

طرفداری | بحث دربارهٔ فوتبال در سال‌های اخیر به‌ شدت تغییر کرده است؛ حالا تاکتیک‌ها و داده‌ها در مرکز توجه قرار گرفته‌اند. با این حال، برخی حقایق ساده و بنیادین همچنان معتبرند؛ مخصوصاً وقتی از زبان کسی با تجربهٔ کار در سطوح بالا بیان شوند. بنابراین، وقتی گرام سونس یادآوری می‌کند که «تیمی که زودتر به توپ برسد، برنده می‌شود»، باید همان‌قدر به آن توجه کرد که به مفاهیمی مانند پرس ترکیبی، ارزش مالکیت توپ و اقدامات منجر به خلق موقعیت توجه می‌کنیم.

بازیکنانی که بیش از همه موظف رسیدن به توپ هستند، درست همانند دوران سونس، هافبک‌های مرکزی‌اند. اگرچه عوامل بیرونی نیز در عملکرد باشگاه‌ها تأثیر دارند، فقدان طولانی‌‌مدت بازیکنانی که بتوانند زودتر به توپ برسند، یکی از دلایل اصلی ضعف منچستریونایتد در سال‌های اخیر است.

روبن آموریم نیز از این مسئله غافل نیست. او پس از تساوی بدون گل هفتهٔ گذشته برابر لیدز گفت: «گاهی فاصلهٔ بین خطوط‌مان زیاد بود. در میانهٔ میدان کند هستیم و این باعث می‌شود پس گرفتن و به دست آوردن توپ سخت شود».

اما این مشکل بسیار پیش‌تر از حضور آموریم آغاز شده است. باشگاهی که همواره در روایت‌سازی از خود مهارت داشته و در تاریخش برخی از بهترین هافبک‌ها و خطوط میانی فوتبال را داشته، در ۱۵ سال گذشته از فقدان بازیکنانی با چنین توانایی‌هایی رنج برده است.

از دههٔ پنجاه میلادی با خط میانی جکی بلنچ‌فلاور، دانکن ادواردز و ادی کولمن، تا تیم دههٔ ۶۰ با نابی استایلز، پدی کریرند و بابی چارلتون، و در دوران فرگوسن از برایان رابسون به پل اینس و سپس روی کین که کنار پل اسکولز بازی می‌کرد و جدای از آن، رایان گیگز و دیوید بکام هر دو با بازی در میانهٔ میدان هم راحت بودند، یونایتد همیشه خط میانی مقتدری داشت.

پس از خرید باشگاه توسط گلیزرها در ۲۰۰۵ و محدودیت‌های مالی پس از آن اما، فرگوسن تمرکز خود را بر گل زدن و گل نخوردن گذاشت. تیم قهرمان لیگ و اروپا در فصل ۰۸-۲۰۰۷ دفاع و حمله‌ای کم‌نظیر داشت، اما خط میانی‌اش (با وجود کارایی بالا) نقطهٔ ضعفش بود؛ ضعفی که در دو فینال لیگ قهرمانان مقابل بارسلونا آشکار شد؛ جایی که برتری بارسا در خط میانی باعث فشار بر خط دفاعی یونایتد و خنثی شدن خط حمله‌شان شد.

از آن به بعد، فرگوسن تعریف خط میانی را به‌معنای لغوی آن تقلیل داد: میانهٔ میدان. از سال ۲۰۰۷ که اوون هارگریوز را خرید تا بازنشستگی در سال ۲۰۱۳، تنها هافبکی که جذب شد نیک پاول بود، که آن هم بیشتر یک مهاجم سایه محسوب می‌شد. در عوض، فرگوسن وینگرهایی با ویژگی‌های متنوع می‌خرید که بتوانند در بازی‌های فشرده کار را دربیاورند؛ تیم او در فصل آخر ۱۶ بازی لیگ را با اختلاف یک گل برد.

در ۱۲ سال پس از او، یونایتد انواع و اقسام هافبک‌ها را با هزینه‌هایی هنگفت جذب کرد: مروان فلینی، آنخل دی‌ ماریا، دالی بلیند، آندر هررا، باستین شواین‌ اشتایگر، مورگان اشنایدرلین، پل پوگبا، نمانیا ماتیچ، فرد، برونو فرناندز، دونی فن‌ ده بیک، کریستین اریکسن، کاسمیرو، میسون مانت و مانوئل اوگارته، به‌علاوه مارسل زابیتسر و سوفیان امرابط که قرضی آمدند. از میان آن‌ها، تنها برونو فرناندز را می‌توان خریدی واقعاً موفق دانست.

به‌ قول آرسن ونگر «با دید فوتبالی»، خط میانی بزرگ‌ترین ضعف منچستریونایتد در این سال‌ها بوده است؛ حتی بهترین تیم پسا‌ فرگوسن که زیر نظر اوله گونار سولسشر ساخته شد، تیمی بر پایه ضدحملات بود، نه تیمی مسلط. اتفاقاً زمانی که سولسشر تصمیم گرفت تیمش را هجومی‌تر کند، همه‌ چیز فروپاشید؛ زیرا پس از یورو ۲۰۲۰، خط دفاعی‌اش افت کرد و در میانهٔ میدان هم بازیکنانی نداشت که بتوانند از آن دفاع کنند؛ ماتیچ و پوگبا نه توان جسمی و نه تمایل لازم برای زودتر رسیدن به توپ را داشتند. اگر هزینهٔ خرید هری مگوایر صرف جذب دکلان رایس می‌شد، شاید ماجرا طور دیگری پیش می‌رفت، اما در عمل، خط دفاعی باز بود و حمله هم تغذیه نمی‌شد، چون خط میانی نمی‌توانست بازی را کنترل کند.

راه‌های مختلفی برای کنترل بازی از طریق میانهٔ میدان وجود دارد. پپ گواردیولا هافبک‌هایش را نه‌ تنها در میانهٔ زمین، که در دفاع و حمله نیز به‌ کار می‌گیرد. یورگن کلوپ با استفاده از دوندگانی قدرتمند، حریف را از نفس می‌انداخت و کمبود خلاقیت را با مدافعان کناری خود جبران می‌کرد؛ اما به‌ محض آن‌که تصمیم گرفت سبک خود را تغییر دهد و تیاگو آلکانتارا را به خط میانی افزود، تعادل تیمش از بین رفت.

این تعادل هرگز کاملاً بازنگشت؛ قهرمانی فصل گذشتهٔ لیورپول عمدتاً مدیون فرم درخشان محمد صلاح بود. آن‌ها ۴۱ گل دریافت کردند؛ آماری که بدترین بین قهرمانان لیگ برتر، از زمان منچستریونایتد در فصل ۱۳-۲۰۱۲ بوده است. در اروپا هم نداشتن هافبک‌ باکس تو باکس باعث شد برابر پاری سن ژرمن تنبیه شوند. با این‌که امسال خریدهای قابل‌ توجهی انجام داده‌اند، ضعف در این ناحیه (تا این لحظه) هنوز جبران نشده و این فرصتی است برای رقبا.

 

تحلیل گری نویل از عملکرد بد خط هافبک منچستریونایتد مقابل لیورپول

یونایتد اما، دیگر نمی‌تواند چنین ریسکی را بپذیرد. تیم آموریم در آغاز، در خلق موقعیت ضعف داشت و حالا به تیمی تبدیل شده است که حتی نمی‌تواند از فرصت‌ها استفاده کند! پس منطقی‌ است که خرید بازیکنان گلزن در اولویت باشد و این هدف با خرید ماتئوس کونیا و برایان امبومو تا حدی محقق شده است. اما حالا باید خط میانی در اولویت قرار گیرد.

این به‌ معنای بی‌نیازی از خرید مهاجم نیست. اما بازار گزینه‌های مناسبی ارائه نکرده و سیستم آموریم نیز از دو هافبک مرکزی استفاده می‌کند، در حالی‌که بیشتر تیم‌ها با سه هافبک بازی می‌کنند. این فاصله‌ای است که به‌سختی پر می‌شود؛ مسئله‌ای که فرگوسن نیز در بازگشت انگلیسی‌ها به اروپا با آن مواجه بود، و بعدتر دوباره در سال ۲۰۰۱ برابر بایرن، و در سال ۲۰۰۷ برابر میلان با خط هافبک لوزی‌ شکل‌شان.

شدت گرفتن دوندگی در فوتبال امروز، این مشکل را شدیدتر هم کرده است. اگرچه مدل بازی آموریم با بهره‌گیری از مدافعان، وینگ‌بک‌ها و مهاجمان میانی به‌دنبال برتری عددی در مرکز زمین است، اما همچنان نیاز دارد در خط میانی بازیکنانی قوی و توانمند داشته باشد؛ خصوصاً حالا که تصمیم گرفته است فرناندز، با وجود توانایی بی‌ پایان خود، نه یک شمارهٔ ۱۰ بلکه یک شمارهٔ ۸ باشد. کاسمیرو دیگر برای این نقش مناسب نیست و اوگارته نیز _ که پاری سن ژرمن او را با ژائو نوس فوق‌العاده جایگزین کرد _ فاقد قدرت، شخصیت و کیفیت لازم است.

اگر یونایتد بتواند هافبک مناسبی را جذب کند، وضعیتش بهتر از حالتی خواهد بود که یک مهاجم پیدا کند. حتی رونالدو نازاریوی دوران اوج هم نمی‌تواند در تیمی که قادر به کنترل توپ نیست بدرخشد. بازیکنانی مثل زیرکزی، هویلون و چیدو اوبی استعداد خود را نشان داده‌اند و اگر تیم بتواند با حفظ توپ به خلق موقعیت بپردازد، این مهاجمان فرصت خواهند داشت تا رشد کنند و شاید یکی از آن‌ها بتواند نقش مهاجم اصلی را از آن خود کند؛ اما این چیزی نیست که اوگارته یا نسخهٔ فعلی کاسمیرو بتوانند به تیم اضافه کنند.

بنابراین، قلب زمین و نبض تیم باید تنها اولویت آموریم باشد. یونایتد نباید منابعش را برای دو پست خرج کند و در نهایت بازیکنانی «نه‌ چندان خوب» در هر دو پست داشته باشد. آن‌ها باید بهترین و مناسب‌ترین هافبک ممکن را جذب کنند و تازه پس از آن به گزینه‌های دیگر فکر کنند؛ چرا که بدون مهاجم، شاید تیم ناقص باشد، اما بدون هافبکی که بتواند زودتر از دیگران به توپ برسد، اصلاً نمی‌توانند تیم خوبی باشند.

یادداشت دنیس هریس برای وبسایت گاردین

برچسب ها

دیدگاه ها

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط ورزشیتو در وب سایت منتشر خواهد شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد

اخبار ورزشیتو
اخبار برگزیده