• یکشنبه 2 شهریور 1404
  • 17:54
کشتی و وزنه‌برداری
1404/6/2 - 13:34
91520

برای مردی که باشکوه زیست و رفت

یک؛ در همه این سال ها عادت کرده بودیم وقتی خبر از فوت اسطوره کشتی ایران و جهان می‌آید، پشت‌بندش یک برچسب شایعه به آن بزنند و خیالمان راحت شود که ستون کشتی ایران، همچنان ب...

یک؛ در همه این سال ها عادت کرده بودیم وقتی خبر از فوت اسطوره کشتی ایران و جهان می‌آید، پشت‌بندش یک برچسب شایعه به آن بزنند و خیالمان راحت شود که ستون کشتی ایران، همچنان با صلابت و ابهت نفس می‌کشد. ای کاش به سان فریاد گزارشگرهای تلویزیونی که می‌گفتند بلندشو مرد، بار دیگر بلند شود، غبار از شانه‌هایش بتکاند، کت و شلوارش را بپوشد و با آن کاریزمای منحصر به فردش در سالن‌های کشتی حاضر شود. زندگی اما بی‌رحم‌تر از آن است که خودش را بر مدار خواسته‌های ما تنظیم کند. همین است که گاهی سکوت زندگی، از هر فریادی گوش خراش‌تر می‌شود؛ سکوتی که خبر از رفتن یک اسطوره می‌دهد، خبر از رفتن یک بزرگ و یک ستون خانه که دیگر قرار نیست برگردد. این حقیقت تلخی است که صبح امروز، یکشنبه دوم شهریور 1404، کام اهالی کشتی را تلخ کرد و خبر از سفر ابدی یکی از نمادهای کشتی ایران داد؛ امامعلی حبیبی اسطوره کشتی جهان، اولین مدال‌آور ایران در المپیک و مردی که تبلور آرزوهای یک ملت بود، درگذشت. ای کاش به قول وودی آلن، وقتی مرگ سراغش را گرفت آن جا نبود، ای کاش همزمان با جست‌وجوی نافرجام مرگ برای یافتن ببر مازندران در کوچه پس کوچه‌های بابل، او کراوات‌زده خودش را آماده می‌کرد تا با آن چهره فتوژنیک که شمایل یک قهرمان و اسطوره را در خود داشت، دوباره به سالن‌های کشتی قدم می‌گذاشت، میان تشویق بی‌امان حضار در جایگاه ویژه می‌نشست و یک بار دیگر نگاه می‌کرد که ادامه‌دهنده‌های راهش چگونه فنونی که به نام او بود را اجرا می‌کنند.

دو؛ تاریخ کشتی ایران بزرگان فراوانی را به خود دیده است؛ از آقا تختی بزرگ تا خود حبیبی، موحد، سیف پور، خادم، فردین و چندین و چند اسطوره دیگر، اما علاقه خانواده کشتی به ببر مازندران از جنس دیگری بود؛ گویی او ستونِ خیمه‌ی کشتی ایران در سال‌های اخیر بود تا هرگاه اهالی ورزش اول دلشان از بی‌مهری‌ها گرفت، جای خالی تختی و فردین را حس نکنند و دلشان خوش باشد هنوز یک بزرگ در خانه مانده است. حالا اما بدون حبیبی، گویی دیوار خانه فرو ریخته است، سوز می‌آید، همه را می ترساند و جای خالی اش را به رخ می‌کشد تا همه بدانند اعتبار خانه به بزرگان آن است و وقتی بزرگان آن می‌روند، جای خالیشان برای همیشه حس می‌شود. حبیبی هم همینطور بود، او که سابقه بازی در سینما و نشستن پشت میزهای مجلس ملی به عنوان نماینده مردم را هم داشت، مثل یک امپراتور باشکوه و تاثیرگذار زیست، در میان شکوه و افتخار بازنشسته شد و با احترام جان باخت تا در وطن خودش به خاک سپرده شود؛ همه این‌ها نشان از یک زندگی با شکوه دارد که نصیب هرکسی نمی‌شود، اما حبیبی شایسته آن‌ها بود و به آن رسید.

سه؛ حالا که در آستانه روز کشتی، در فاصله چند روز مانده به تولد هم‌تیمی قدیمی، یعنی آقا تختی در 5 شهریور و روز ملی ورزش اول، اسطوره دیگری از دایره طلایی چشم فروبست و دنیا را ترک کرد، در روزی که کشتی دنیا به احترام ببر مازندران خواهد ایستاد و کلاه از سر خواهد برداشت، شعر معروف ژاله اصفهانی در ذهنم مرور می‌شود که چه کسی برازنده‌تر از امامعلی حبیبی برای بیان شعر در وداع او؟  «زندگی صحنه‌ی یکتای هنرمندی ماست، هرکسی نغمه خود خوانَد و از صحنه رَوَد، صحنه پیوسته به جاست، خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد...»

257 251

دیدگاه ها

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط ورزشیتو در وب سایت منتشر خواهد شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد

اخبار ورزشیتو
اخبار برگزیده