• پنج شنبه 18 اردیبهشت 1404
  • 14:56
فوتبال، فوتسال
1404/2/18 - 08:04
66525

سوپراستار در جشنواره کن؛ ببین من لئو نیستم!/ سرخیو آگوئرو: پدرم هرگز نگفت خوب بازی کرده‌ام. نمی‌خواست مغرور شوم!

به گزارش خبرورزشی، سرخیو آگوئرو برای اکران مستند خود به فرانسه سفر کرده است. در سفری به مادرید در سال ۲۰۰۷، آناتولی بیشووتس، سرمربی وقت لوکوموتیو مسکو، گفت تماشا...

به گزارش خبرورزشی، سرخیو آگوئرو برای اکران مستند خود به فرانسه سفر کرده است.

در سفری به مادرید در سال ۲۰۰۷، آناتولی بیشووتس، سرمربی وقت لوکوموتیو مسکو، گفت تماشای بازی آگوئرو مثل بازدید از موزه پرادو است.

پپ گواردیولا او را افسانه نامید. خورخه والدانو گفت او می‌تواند هر چیزی را، در هر جا و زمانی، اختراع کند یک فوتبالیست منحصربه‌فرد که دیگر از چیزی نمی‌ترسد؛ گرچه در این مورد اشتباه می‌کرد. لیونل مسی گفت او کارهای غیرممکن انجام می‌دهد. دیگو مارادونا گفت آگوئرو یادآور خودش است، و حتی یک روز با او تماس گرفت تا بابت اینکه زیاد به او بازی نداده بود عذرخواهی کند: «من یک احمق بودم.»

گاهی این‌طور به نظر می‌رسد که تنها کسی که هرگز نگفت آگوئرو خوب بازی کرده، همان کسی بود که او واقعاً دلش می‌خواست این حرف را از او بشنود. وقتی مهاجم سابق منچسترسیتی اعلام کرد در ۳۳ سالگی و به‌دلیل مشکل قلبی بازنشسته می‌شود، پدرش تماس گرفت و گفت: هرگز فوتبالیستی بهتر از تو ندیده‌ام. آگوئرو، با ۷۸۶ بازی و ۴۲۷ گل، پاسخ داد: «منتظر ماندی تا بازنشسته بشم که اینو بگی؟!» و ادامه داد: «احساسی دوگانه داشتم. بالاخره، یه بار یه چیز خوب گفت.»

آخر هفته‌ها حالا فرق کرده‌اند. این پایان چیزی نبود که برایش برنامه‌ریزی کرده بود، و البته که هنوز آرزو دارد بتواند بازی کند. پایان کار ترسناک بود؛ همان روز در اکتبر ۲۰۲۲ که دچار سرگیجه، تاری دید و احساس خفگی شد، ضربان قلبش بالا رفت. اما هنوز در لبخندش، آن شیطنت آشنا و اندکی آرامش دیده می‌شود، وقتی می‌گوید: «الان می‌تونم کنار ساحل کن یه جین و تونیک بخورم.»

پسری که لقبش را از یک شخصیت کارتونی ژاپنی گرفت، حالا در این شهر فرانسوی برای اکران مستند « از زبان آگوئرو» حضور دارد؛ فرصتی برای مرور زندگی‌اش، تقریباً شکلی از درمان. در اصل، داستان پسری است با پدرش.

«مردم داستان فوتبالم رو می‌دونستن؛ می‌خواستم نشون بدم چطور زندگی کرده‌ام، سفر شخصی‌ام رو، تا فداکاری رو ببینن»، آگوئرو می‌گوید. «وقتی بچه بودم فکر می‌کردم: "آه، آسونه، اینا که تمرین نمی‌کنن، فقط خوش می‌گذرونن." نه. داشتن آدمای درست کنارت خیلی مهمه. برای من، اون آدم پدرم بود. بذار بگم، خیلی سخت‌گیر بود.»

این یکی از راه‌های توصیفش است. لئونل دل کاستیو، پدرش، همیشه می‌گفت خودش بازیکن بهتری بوده اما فرصت نداشته. به گفته آگوئرو، پدرش هیچ‌وقت راضی نبود و هرگز، حتی یک بار هم، نگفت که او خوب بازی کرده. از نظر احساسی تأثیر عمیقی داشت؛ از نظر حرفه‌ای هم شاید همین‌طور: انگیزه‌ای، یا بهتر بگوییم نیازی، برای پیروزی. از نظر اقتصادی که قطعاً همین‌طور بود: پسری کوچک از محله لوس اوکالیپتوس در کویلمس، که وظیفه‌اش فقط نجات خودش نبود، بلکه نجات خانواده‌اش هم بود. آگوئرو عملاً پیش از ۱۰ سالگی حرفه‌ای شده بود.

پدرش او را در سراسر بوئنوس آیرس از تیمی به تیم دیگر می‌برد. روزی چهار یا پنج بازی انجام می‌داد. گاهی هدفی برای تعداد گل‌های نیمه اول می‌گذاشت؛ اگر آگوئرو به آن می‌رسید، در نیمه دوم بازی نمی‌کرد – می‌رفت برای بازی بعدی. یک روز فهمید پدرش بابت هر بازی دستمزد می‌گیرد. بعدها، وقتی خودش پدر شد، مدیریت مالی‌اش را از پدرش گرفت. روزی که بازنشستگی‌اش را اعلام کرد، مدام به بالا نگاه می‌کرد. مادرش، آدریانا، معتقد است دنبال پدرش می‌گشت، اما لئونل نیامد. او در مستند می‌گوید: «اگه می‌خواست بیاد، خودش زنگ می‌زد.»

با این حال، اگر واکنش ساده این باشد که پدرش را سرزنش کنیم، آگوئرو اصرار دارد: «آخرش اگه اون این‌طوری نبود، چی از زندگی من درمی‌اومد؟» با صدایی آرام و کند توضیح می‌دهد. گاهی حس خجالت یا حساسیت را با شوخی و آن لبخند شیطنت‌آمیزش پنهان می‌کند. جمله‌ای در مستند هست که گواردیولا درباره‌اش می‌گوید: «او کم‌ترین بازیکن بزرگ بین بازیکنان بزرگ است.»

آگوئرو می‌گوید: «باید از طرف دیگه نگاهش کنی. اگه اون منو هل نمی‌داد چی؟ تو محله‌هایی مثل مال من، خیلی اعتیاد هست، خیلی مواد هست. تو کوچه‌ها راه می‌رفتم، بوی ماری‌جوانا می‌اومد. نمی‌دونستم چیه ولی به بابام گفتم و اون دیوونه شد: "کجا؟!" سه نفر تیر می‌خورن و انگار طبیعیه. ولی وقتی فکرش رو می‌کنی، نه، عادی نیست. من فقط می‌خواستم فوتبال بازی کنم. اما خطرهایی که اطرافم بود، واقعی بود.»

«وقتی بزرگ‌تر شدم، از پدرم پرسیدم چرا هیچ وقت نگفت من خوب بازی کردم.» گفت نمی‌خواست فکر کنم بهترینم یا مغرور بشم. فکر می‌کرد داره جلوی از دست رفتن مغزم رو می‌گیره. بعد هر بازی همیشه ازم عصبانی می‌شد. نمی‌خواست حتی دیگران هم ازم تعریف کنن. حتی دوست‌هام رو می‌خواست کنترل کنه. رابطه‌مون همیشه بالا و پایین داشت... خوب و بد، خوب و بد. همدیگه رو حرص می‌دادیم، ولی اون پدرمه و من همون‌طور دوستش دارم. این مستند هم تا حدی درباره همینه؛ اینکه بپرسم... خب، چرا اون حرف‌ها رو می‌زد؟ چرا این‌طوری منو تربیت کرد؟»

آیا فیلم را دیده؟ آگوئرو لبخند می‌زند. «نه، ولی توش صحبت می‌کنه، پس... زنگ زد. گفتم: "ببین، هرچی خواستی بگو، راحت باش. من احساسم رو گفتم؛ تو هم بگو حس تو چی بوده." گفت: "باشه"... احتمالاً تریلر رو دیده. باید ببینیم واکنشش چیه وقتی کامل ببینه. شاید فکر کنه اغراق‌شده‌س. تا الان که مشکلی نداشته. اگه ناراحت بود، پیام نمی‌داد. حدوداً می‌دونه چی توشه. خواهرهام باهاش تماس گرفتن و گفت: "من که کاری نکردم، فقط بهش گفتم بد فوتبال بازی می‌کنه." هنوز اون شوخی رو ادامه می‌ده.»

آگوئرو با خنده می‌گوید: «بهش گفتم: "اینکه من اینجام تو کن، به خاطر تو هم هست."»

اینجا فاصله زیادی با خانه‌اش دارد، اما نمادی‌ است از آن‌چه آگوئرو در کنار مردانی که با آن‌ها بازی کرده به دست آورد. کمی طول می‌کشد – در واقع شش نفر را نام می‌برد، چون خودش هم می‌خواهد بازی کند – اما بالاخره تیم پنج نفره ایده‌آلش از بین هم‌تیمی‌هایش را می‌گوید: اول مسی، بعد خودش. امیلیانو مارتینز در دروازه. وینسنت کمپانی – «یکی باید محکم بازی کنه» – داوید سیلوا. کوین دی‌بروینه. و روی نیمکت، پپ گواردیولا.

اول، ایندپندینته بود؛ سپس، درست روز بعد از تولد ۱۸ سالگی‌اش، به اتلتیکو مادرید رفت. تا شب قبلش نمی‌دانست قرار است تنها برود و این ناراحتش کرد. وقتی از ناتوانی اتلتیکو در رقابت خسته شد، تصمیم گرفت برود. مقصد مورد نظرش رئال مادرید بود، اما اتلتیکو جلوی این انتقال را گرفت؛ در عوض، مدیرعامل باشگاه، میگل آنخل گیل مارین، با منچسترسیتی تماس گرفت. همان‌جا بود که آگوئرو تبدیل به یک افسانه شد – نه اینکه خودش این را بگوید؛ حتی نمی‌توانست بگوید.

آگوئرو با خنده می‌گوید: «اصلاً انگلیسی بلد نبودم. پابلو زابالتا خیلی کمکم کرد. داوید سیلوا اون‌جا بود، یحیی توره، کارلوس ته‌وز. وقتی سر میز انگلیسی‌ها می‌نشستم، با خودم می‌گفتم: "لعنتی." اونا می‌گفتن: "بیا بشین." گوش می‌دادم و کم‌کم، بدون اینکه کتابی بخونم یا معلمی داشته باشم، زبان رو یاد گرفتم. پسرای انگلیسی خیلی باهام خوب بودن، ازم دفاع می‌کردن. به هر حال، نگرانی اصلیم توی زمین بود. و آخرش بد هم نشد.»

آگوئرو در نهایت به فولاد تبدیل شد – مجسمه‌ای بیرون ورزشگاه که لحظه گل معروفش مقابل QPR را بازسازی می‌کند؛ همان گلی که اولین قهرمانی لیگ برتر را برای سیتی به ارمغان آورد. «دوستام که میرن بازی‌ها رو ببینن، از مجسمه عکس می‌گیرن و برام می‌فرستن. با خودم می‌گم: "این دیوونه‌کننده‌س." اون همیشه اون‌جا خواهد بود»، آگوئرو می‌گوید. «هرچی زمان می‌گذره بیشتر ارزش اون گل رو درک می‌کنم، ولی گاهی سخته وقتی مردم فقط درباره اون لحظه حرف می‌زنن. با خودم می‌گم: "ببین، بازیکنای دیگه هم بودن." اگه ماریو بالوتلی اون پاس رو نمی‌داد... این مهم‌ترین گل زندگی فوتبالی من بود، و مهم‌ترین گل تاریخ سیتی. اینو می‌دونم. اون کون آگوئرو بود، باشه، خوشحالم، افتخار می‌کنم که زدمش و تو تاریخ باشگاه موندگار شد. ولی اون یه کار تیمی بود.»

او ده سال در سیتی ماند، تا اینکه گواردیولا تصمیم گرفت زمان رفتنش فرا رسیده است. خیلی زود، مسی تماس گرفت. از ۱۵ سالگی نزدیک‌ترین دوستش بود، هم‌اتاقی‌اش در تیم ملی، و حالا یک پیشنهاد داشت: چرا به بارسلونا نمی‌آیی؟ دنبال شماره ۹ هستن. آگوئرو یادش می‌آید: «قرار بود فوق‌العاده باشه: فرصتی برای اینکه در بهترین وضعیت برسم به جام جهانی، و با هم.»

اما فقط چند روز بعد، بحران مالی باعث شد مسی مجبور شود بارسلونا را ترک کند. و سپس، آن اکتبر، در فقط دومین بازی‌اش، آگوئرو زمین را ترک کرد و دیگر هیچ‌وقت برنگشت. به بهترین فرم عمرش رسیده بود اما استرس داشت، جدایی والدینش هم رویش تأثیر گذاشته بود. آن روز مقابل آلاوس، اولین بار نبود که دچار مشکل قلبی می‌شد. در ۱۳ سالگی عمل کرده بود و بعدتر هم گاهی علائم مشابهی داشت. پزشکش او را استاد کنترل استرس نامیده بود. خودش هم فکر نمی‌کرد چیز خاصی باشد. اما این آریتمی فرق داشت. دکتر به او گفت: «اگه تو پسرم بودی، می‌گفتم دیگه بازی نکن.»

آگوئرو تصمیم گرفت کارنامه‌ای دارد که به آن افتخار می‌کند، و وقتش برای بازنشستگی رسیده است. با این حال، حالا کمی شوخی می‌کند: «راستی، هنوز حقوق بازنشستگیم رو نگرفتم!» با خنده می‌گوید. ولی بیکار نماند. در هتل‌ها سرمایه‌گذاری کرد و در دوران کرونا، تبدیل به یک استریمر موفق شد – چیزی بازی‌گونه، در دسترس، که مردم را جذبش کرد. اول کمی اضافه‌وزن پیدا کرد – «چاق نبودم، بشکه بودم» – اما بعد رژیمش را تغییر داد. حالا ظاهر خوبی دارد و می‌گوید از این مرحله جدید زندگی لذت می‌برد. بودن در کن برایش لذت‌بخش است. شادی در چهره‌اش پیداست. اطرافیانش می‌گویند آرام‌تر شده، آزادتر. با این حال، پایان ایده‌آل از او گرفته شد.

آگوئرو می‌گوید: «برنامه این بود که با لئو بازی کنیم و با هم بریم جام جهانی. ولی اون اتفاق برای اون افتاد. و بعد، آریتمی من، پس...» سکوت.

در پایان فینال قطر، آگوئرو مسی را روی دوشش دور زمین گرداند؛ دوستش جام قهرمانی را در دست گرفته بود، هفده سال بعد از آن‌که با هم قهرمان زیر ۲۰ ساله‌ها شده بودند. آگوئرو می‌گوید: «با اینکه بازی نکردم، حس می‌کنم قهرمانم. آخرین گلم مقابل رئال مادرید بود، که بد نیست. و می‌دونی از بارسلونا چی برام موند؟ اینکه مردم چقدر با اشتیاق عاشق باشگاه بودن. چقدر با من خوب بودن، چطور باهام رفتار کردن. انگار من لئو بودم. گفتم: "ببین، من لئو نیستم."»

نه، تو سرخیو آگوئرو هستی. و تو خوب بودی!

دیدگاه ها

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط ورزشیتو در وب سایت منتشر خواهد شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد

اخبار ورزشیتو
اخبار برگزیده